
کوهی
شمارهٔ ۱۹۷
۱
دلا از خویش شو پنهان و میرو
درون دیده چون انسان و میرو
۲
برآور سر ز خاک جمله ذرات
چو خورشید فلک تابان و میرو
۳
چو آن یار سبک روح مجرد
در آورد چشم این خلقان و میرو
۴
چوعشق ذات پاک حی بیچون
چو ما عاشق شو و حیران و میرو
۵
نداند غیر او او را دیگر کس
خدا را با خدا میدان و میرو
۶
در آور باغ همچون ابروانش
روان شو در گل و ریحان و میرو
۷
سحرگاهان حدیث درد خود را
چوبلبل پیش او میخوان و میرو
۸
برا کوهی چو خورشید از پس کوه
حدیث من رانی خوان و میرو
نظرات