
کوهی
شمارهٔ ۱۹۹
۱
لن تنالوا البر حتی تنفقوا
یعنی جان در باز اندر راه او
۲
نفقه کن جان و دل دنیا و دین
خویش را بر خاک افکن سر نکو
۳
فانی مطلق شو معدوم شو
نیستی با هستی آمد روبرو
۴
وجه باقی باشد و فانی شود
هم خیال و اعتبار و رنگ و بو
۵
کیف مدالظل چه گفت انسرو قد
کوهیا غایب مشو پهلوی او
تصاویر و صوت

نظرات