
کوهی
شمارهٔ ۲۰۰
۱
بیا ای دوست دیداری از این سو
معزز کن شبی رخسار از این سو
۲
وگرنه با نسیم صبح بفرست
رموی زلف خود یکتا از این سو
۳
بگوشت می رسد هر صبح و شامی
فغان و ناله های زار از این سو
۴
برای دفع مخموری صبحها
روان کن باده ی ابرار از این سو
۵
گره دارد دلم از گریه بگشای
بخنده لعل شکربار از این سو
۶
ز گلزار جمال خود نسیمی
بیاد صبحدم بگذار از این سو
۷
چو بلبل بیقرارم هر سحرگاه
فکن برگی از آن گلزار از این سو
۸
ایا ای دلبر عیار شب رو
بیا بر کوری اغیار از این سو
۹
روا نبود که تنها می خوری می
بده یک ساغر خمار از این سو
۱۰
قدح بر کف بکوهی گفت ساقی
بیا از جانب کهسار از این سو
نظرات