کوهی

کوهی

شمارهٔ ۲۰۲

۱

تا به گرد گل ز سنبل زلف پیدا کرده‌ای

ماه تابان را نهان در نیم‌شب‌ها کرده‌ای

۲

غنچه را تا در تبسم همچو گل بگشاده‌ای

بلبل روح مرا صد گونه گویا کرده‌ای

۳

ای که از فرط بزرگی می‌نگنجی در جهان

در دلم کان قطرهٔ خونی است چون جا کرده‌ای

۴

بر زمین انداختی در ره لعابی از دهان

خطه اموات را در یک دم احیا کرده‌ای

۵

خیر و شر بنوشته‌ای در لوح جان‌ها از ازل

آنچه خود کردی چرا در گردن ما کرده‌ای

۶

دانهٔ خال سیه در دام زلفت بسته‌ای

آدم و ابلیس را ز اینگونه احیا کرده‌ای

۷

خالقا جز تو ندارد هیچ موجودی دگر

نفی و اثبات خود اندر لا و الا کرده‌ای

۸

نزد ارباب نظر علم الیقین باشد همه

کوهیا اسرار توحیدی که انشا کرده‌ای

تصاویر و صوت

دیوان باباکوهی - علی باباکوهی - تصویر ۱۰۴

نظرات