
کوهی
شمارهٔ ۲۰۵
۱
بگذر از فکر و ذکر و اندیشه
همه شیران مست در بیشه
۲
عشق او آتشی است خرمن سوز
هر دو عالم بر او است یکخوشه
۳
چشم عالم ز لمحه ی بصرت
چشم او تا که زد بهم گوشه
۴
گر تفکر کنی تو در آیات
نیست در ذات پاک اندیشه
۵
ماه شد پرده دار خورشیدش
روی او را به زلف می پوشه
۶
بحر وحدت محیط حق باشد
هست کونین اندر او خوشه
۷
عمر ما بس دراز خواهد بود
جان چو دارد ز زلف او ریشه
۸
جان کوهی بیاد آن لب و لعل
همه برکان دل زند تیشه
نظرات