
کوهی
شمارهٔ ۲۱۳
۱
آتش عشق بتان هر دو جهان را سوخته
شمع روی یار پیدا و نهان را سوخته
۲
عکس رخسارش نه تنها سوخته گل در چمن
یاد آن رو هر سحر گه بلبلان را سوخته
۳
وه چه سر است اینکه شوق وصل حی لایموت
در بهشت عدن دیدم مردمانرا سوخته
۴
وصف شیرینی آن لب هر که دارد در دهان
شد یقینم اینکه او کام و زبانرا سوخته
۵
لعل سیرابش که آتش پاره ای بود از ازل
در دو عالم دیده پیرو جوان را سوخته
۶
اشک و آه گرم کوهی چونکه با هم ساختند
در زمان گفتند مردم انس و جانرا سوخته
نظرات