کوهی

کوهی

شمارهٔ ۲۳۱

۱

هست گردانید ما را از جهان نیستی

کرد منزل مرغ جان در آشیان نیستی

۲

خانه تن را که قصر پادشاه روح شد

خاک راهی یافتم در آستان نیستی

۳

اعتبارات یقین در نیستی مطلق است

هستی واجب در آید در نهان نیستی

۴

چون مرادت لا بود از گفتن لاریب فیه

گل شکفت از شاخ لا در بوستان نیستی

۵

داده از یکدانه ارزن گفت نحن الزارعون

نعمت هستی او پرکرده جان نیستی

۶

آتش هستی چو غیر خویشتن را پاک سوخت

نه فلک شد بر هوا همچون دخان نیستی

۷

کوهیا گرچه الف شد مبدأ هستی ذات

در معاد خلق لام است ابروان نیستی

تصاویر و صوت

نظرات