
کوهی
شمارهٔ ۲۳۳
۱
هر دم بشکل دیگر دید ار مینمائی
روی چو ارغوانرا گلنار مینمائی
۲
گه شاهد شکر لب گه بادهای رنگین
گاهی گلاب باشی گه خار مینمائی
۳
گه یار دوست باشی اندر مقام وحدت
گه دشمنی بکثرت خونخوار مینمائی
۴
اقرار مینمائی یعنی که نیست جز من
چون گویمت که هستی انکار مینمائی
۵
چون آفتاب مطلق خود گفته ی اناالحق
هر ذره ی چو منصور بردار مینمائی
۶
میخواستم به بینم یکبار رویت ای دوست
هر لمعه ی که دیدم صد بار مینمائی
۷
با خویش عشقبازی با دیگری نسازی
از غیر خویش دیدم بیزار مینمائی
۸
در جام جمله اشیا سایر توئی چو خورشید
سایر بذات خویشی ستار مینمائی
۹
در غار سینه کوهی بنشست و دم فروبست
چون مصطفی حجابی در غار مینمائی
نظرات