کوهی

کوهی

شمارهٔ ۲۷

۱

ظل ممدود سر زلف تو چون بر سر ماست

ز آفتاب رخت ای جان همه نور است و صفاست

۲

غیر خورشید جمال تو نه بیند دگری

از مه روی تو چون دیده جان‌ها بیناست

۳

تا بگویم صفت عشق تو را موی به موی

بر سر موی من از تن به زبانی گویاست

۴

اختلافات بسی هست بصورت ای دل

هستی اوست به تحقیق که در من پیداست

۵

همچو پرگار تو سرگشته چرا میگردی

نقطه از سرعت خود گرچه که دائر به نماست

۶

به از آن نیست که بر هر چه نظر بگشائی

به یقین بازشناسی که همان ماه‌لقاست

۷

سرخ و اسفید و کبود و سیه و زرد یکی است

گرچه در دیده ما چهره خوبان زیباست

۸

کوهیا میل به اعلی و به اسفل چه کنی

چون همه اوست نه پستی بود و نه بالاست

تصاویر و صوت

دیوان باباکوهی - علی باباکوهی - تصویر ۲۷

نظرات