
کوهی
شمارهٔ ۴۵
۱
بر رخ میان قطره دریا وجود ما است
فرقی مکن که قطره ز دریا کجا جدا است
۲
هستی یکی است هر چه جز او نیستی بود
زانرو که اعتبار تعین همه بپا است
۳
آن مه لقا چو مردم چشم است دیده را
مانند آفتاب که او عین ذره ها است
۴
ذات و صفات نقطه واحد بود بدان
وان نقطه هم ز سرعت خود دایره نماست
۵
عرش خدا دل است از آن منقلب بود
آنجا بدانکه رمز علی العرش استوا است
۶
ز انرو که انفکار سران جمال را
جسمت که ظلمت آمد و جان تو در صفا است
۷
چون باطل است ظاهر کوهی ز روی صدق
از هر چه دید اول و آخر همه خدا است
نظرات