
کوهی
شمارهٔ ۷۹
۱
واجب و ممکن بهم پیوسته اند
خار و گل از شاخ واحد رسته اند
۲
نیست بی واجب وجود ممکنات
واجب الذات این چنین پیوسته اند
۳
وهم و پندار و خیال و اعتبار
جمله را از لوح باطن شسته اند
۴
نیست موجودی بجز واجب بدان
اهل عالم از تعین جسته اند
۵
گر بدانند آسمان ها و زمین
از درخت عشق یک گلدسته اند
۶
روح کوهی گشت بیرون تا بدید
جمله یارانش قفس بشکسته اند
نظرات