
کوهی
شمارهٔ ۸۹
۱
وحدت چو احد نمود واحد
مشهود چو بودعین شاهد
۲
چون لیس کمثله شنیدی
یعنی که نبود ذات زائد
۳
ذرات به آفتاب پیدا است
کردیم بیان اسم ماجد
۴
محمود چه عاشق ایاز است
معبود ببود خویش عابد
۵
چون غیر وجود در عدم نیست
با هستی او است نیستی ضد
۶
از غیب هویت او نظر کرد
از غیب شد این شهود وارد
۷
چون هست یقین که غیر او نیست
بگذر تو هم از خیال فاسد
۸
سیمرغ صفت چو جانکوهی
بر قاف قناعت است قاصد
نظرات