
کوهی
شمارهٔ ۹۶
۱
سحر که بوی گل کز جانب گلزار میآید
ز چین طره مشکین آن دلدار میآید
۲
بدستی باده ی احمر بدستی مصحف فتوی
زهی ساقی گلرویان که صوفی وا میآید
۳
جهان شد روشن از ظلمت چو آن رو گشاید زلف
که از روی چو خورشیدش هزار انوار میآید
۴
ز آب دیده در کویش که آن خلد برین باشد
دلم جنات تجری تحت الانهار میآید
۵
زهر شام سر زلفش هزاران کوه میپوشد
که چون خورشید آنمه رو بصد اظهار میآید
۶
ز عالم گوشه گیر ای جان بیاد آن خم ابرو
نشین در غار دل کوهی که یار غار میآید
نظرات