شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۱۰۲

۱

میکند بر دل تجلی مهر رویش هر نفس

تا که گردد نور ماه دل ز مهرش مقتبس

۲

آنچه عالم خوانمش خورشید او راسایه است

در حقیقت سایه و خورشید یک چیزند و بس

۳

چشم عنقابین مگس را نیست زان نشناسدش

گرچه عنقا را بچشم خود عیان بیند مگس

۴

دیده بگشا بر سر خوان خلیل شه نشین

بهره از سر خلقت جو نه از نان و عدس

۵

بلبلا اندر قفس گلشن ز یادت رفته است

چند گویم قصه گلشن بمرغی در قفس

۶

لقمه مردان نمیشاید بطفلی باز داد

سرّ سلطان را نشاید گفت هرگز با عسس

۷

سرّ دریا را بقطره چند گویی مغربی

رو زبان بر بند از ین گونه سخنها سپس

تصاویر و صوت

دیوان محمدشیرین مغربی (متن انتقادی با مقدمه، حواشی و فهرست اصطلاحات عرفانی) به تصحیح و اهتمام دکتر لئونارد لوئیزان - محمد شیرین مغربی - تصویر ۲۶۹
دیوان کامل شمس مغربی شامل غزلیات، ترجیعات، رباعیات، فهلویات به انضمام رساله جام جهان نما، مقدمه و شرح احوال و بیان افکار او به اهتمام دکتر ابوطالب میرعابدینی - . - تصویر ۱۶۲

نظرات