
شمس مغربی
شمارهٔ ۱۴۶
۱
چه ساقی است که مست مدام اوست جهان
چه باده است که ندانم که جام اوست جهان
۲
چه ماهیست که در شست کاینات افتاد
چه دانه است و چه مرغی که دام اوست جهان
۳
دلم رسید بروزی که روزها شب اوست
بدید چهره صبحی که شام اوست جهان
۴
ظهور دوست بعالم تام افتاده است
برای آنکه ظهور تمام اوست جهان
۵
نظر ز سایه عالم بدو رود بنگر
هنوز او که ظلال و ظلام اوست جهان
۶
بیا بدیده تحقیق درنگر بشناس
که کیست آنکه بر خلق نام اوست جهان
۷
هر آنکه توسن نفس عنان کشش رایست
یقین بدان بحقیقت که رام اوست جهان
۸
جهان غلام کسی شد که آن غلام ویست
از آن سبب که غلام غلام اوست جهان
۹
چه کامرانی و عیشی که مغربی دارد
که مدتی است که دایم بکام اوست جهان
تصاویر و صوت

نظرات