شمس مغربی

شمس مغربی

شمارهٔ ۱۶۶

۱

چو تافت بر دل و بر جانم آفتاب تجلی

بسان ذرّه شدم در فروغ و تاب تجلی

۲

رهیدم از شب دیجور نفس و ظلمت تن

ز عکس پرتو انوار آفتاب تجلی

۳

تنی چو طور و دلی چون کلیم می‌باید

که آورد به میقات دوست تاب تجلی

۴

از این حدیث چه کشته است حادث از حدسان

طهارتی نتوان یافت جز به آب تجلی

۵

چو شد خراب تجلی دلم طهارت یافت

خوشا عمارت آن‌دل که شد خراب تجلی

۶

نقاب ما و من از پیش دیده‌ام برخاست

چو رخ نمود مرا یار از نقاب تجلی

۷

دلا به مجلس رندان پاک‌باز درآ

ز دست ساقی باقی بخور شراب تجلی

۸

شراب ناب تجلی رهاندت از خود

دلا مباش دمی بی‌شراب ناب تجلی

۹

ز مغربی نتوان یافت هیچ نام و نشان

از آن‌زمان که نهان گشته در قباب تجلی

تصاویر و صوت

دیوان محمدشیرین مغربی (متن انتقادی با مقدمه، حواشی و فهرست اصطلاحات عرفانی) به تصحیح و اهتمام دکتر لئونارد لوئیزان - محمد شیرین مغربی - تصویر ۴۳۷

نظرات