
شمس مغربی
شمارهٔ ۱۷۹
۱
رخ دلدار را نقاب توئی
چهره یار را حجاب توئی
۲
بتو پوشیده است مهر رخش
ابر بر روی آفتاب توئی
۳
شد یقینم که پیش اهل یقین
پرده شک و ارتیاب توئی
۴
بر سر بحر بینهایت او
سر بر آورده چون حباب توئی
۵
تو سرابی به پیش اهل نظر
گرچه دعوی کنی که آب توئی
۶
نگرفتم ترا بهیچ حساب
باز دیدم که در حساب توئی
۷
برتو است این عذاب گوناگون
علت این همه عذاب توئی
۸
آنکه ناخورده او می ازلی
مست گردید و شد خراب توئی
۹
مغربی این خطاب با کس نیست
آنکه با اوست اینخطاب توئی
تصاویر و صوت

نظرات