
شمس مغربی
شمارهٔ ۶۸
۱
دل همه دیده شد و دیده همه دل گردید
تا مراد دل و دیده ز تو حاصل گردید
۲
به امیدی که رسد موجی از آن بحر بدل
سالها ساکن آن لجّه و ساحل گردید
۳
منزلی به ز دل و دیده من هیچ نیافت
ماه من گرچه بسی گرد منازل گردید
۴
دل که دیوانه زنجیر سر زلف تو بود
هم بزنجیر سر زلف تو عاقل گردید
۵
عاقبت یافت در آن بند سلاسل آرام
سالها گرچه در آن بند و سلاسل گردید
۶
مکر و دستان و فریب و حیل پیر خرد
پیش نیرنگ و فسونهای تو باطل گردید
۷
پرده بردار ز رخ تا که روان حل گردد
هرچه بر من ز سر زلف تو مشکل گردید
۸
گر دلم آینه کامل رخسار تو نیست
عکس انوار رخت را بچه قابل گردید
۹
روی با روی تو آورد، از آن مقبل شد
هم ز اقبال رخ تست که مقبل گردید
۱۰
هر که از کامل ما یافت نظر کامل شد
مغربی از نظر اوست که کامل گردید
تصاویر و صوت



نظرات