
شمس مغربی
شمارهٔ ۸۱
۱
دلی دارم که در روی غم نگنجد
چه جای غم که شادی هم نگنجد
۲
میان ما و یار همدم ما
اگر همدم نباشد دم نگنجد
۳
حدیث بیش و کم اینجا رها کن
که اینجا وصف بیش ک کم نگنجد
۴
چنان پر گشت گوش از نغمه دوست
که در وی بانگ زیر و بم نگنجد
۵
جز انگشتی که عالم خاتم اوست
دگر چیزی دراین خاتم نگنجد
۶
دلی کاو فارغست از سوز و ماتم
در او هم سور هم ماتم نگنجد
۷
رسد هر کز بحالی آدمیزاد
که آنجا عالم و آدم نگنجد
۸
زبان ای مغربی درکش ز گفتار
مگو چیزی که در عالم نگنجد
تصاویر و صوت

نظرات
ali davoodi