
میلی
شمارهٔ ۱۱۱
۱
آن جفا پیشه که آیین وفا نشناسد
تا به سویم نگرد، کاش مرا نشناسد
۲
دیده از زخم خدنگ تو ببستم که ترا
از پی دعوی خون، روز جزا نشناسد
۳
غایت ناکسیام بین، که به این رسوایی
اگر از یار بپرسند، مرا نشناسد
۴
دارم اندیشه بسیار ز بدخویی غیر
گرچه آن طفل هنوزم ز حیا نشناسد
۵
بخت بدبین که به میلی نکند غیر جفا
خردسالی که جفا را ز وفا نشناسد
نظرات