
میلی
شمارهٔ ۱۱۳
۱
جفا کشی که ز بزم تو خوار برخیزد
مرا ببیند و امّیداوار برخیزد
۲
قیاس رشک ازین کن که نیم کشته هجر
ز بزم وصل تو بیاختیار برخیزد
۳
گذشتنت ندهد شوق را چنان تسکین
که عاشق از گذر انتظار برخیزد
۴
به بزم او مبریدم، ازین چه سود که من
خجل نشینم و او شرمسار برخیزد
۵
برون میا دو سه روزی ز خانه، گر خواهی
که بوالهوس ز ره انتظار برخیزد
۶
خوشم که بشکندش دل ز دیدن میلی
زبزم، غیر چو امّیدوار برخیزد
نظرات