
میلی
شمارهٔ ۱۳۰
۱
کامی ز لب لعل تو دیدن نگذارند
یعنی سخنی از تو شنیدن نگذارند
۲
آن طفل ز نظّاره قتلم چو کند ذوق
اغیار ز رشکم به تپیدن نگذارند
۳
چشمان کمندافکن صیاد وش تو
صیدی که ببینند، رمیدن نگذارند
۴
ترکان دو چشم تو پی حسرت دلها
گویند سخنها و شنیدن نگذارند
۵
خواهند که معلوم شود راز نهانم
اغیار، گرش نامه دریدن نگذارند
۶
گر باد شود در طلب وصل تو میلی
اغیار به گرد تو رسیدن نگذارند
تصاویر و صوت

نظرات