میلی

میلی

شمارهٔ ۱۳۸

۱

زلف پر چین پی صیدم چو پراکنده کند

دانه دام بلا، خال فریبنده کند

۲

میرم از شوق و به سوی تو نیایم، که مباد

بیخودیهای دلم پیش تو شرمنده کند

۳

همچو شمعی که بود در کف طفلی، شب وصل

هر زمانم کشد و هر نفسم زنده کند

۴

باز یارب چه خیال است جفاجوی مرا

که بسی مردمی از چشم فریبنده کند

۵

چون صراحی، شب غم، چاشنی گریه تلخ

هرکه دریافت،‌ کجا یاد شکرخنده کند

۶

همچو میلی شده‌ام بنده صیاد وشی

که صد آزاده،‌ به یک چشم زدن، بنده کند

تصاویر و صوت

نظرات