میلی

میلی

شمارهٔ ۱۵۲

۱

بشارت باد رندان را که ایام فراغ آمد

صبوحی کرده هر کس با دف و نی سوی باغ آمد

۲

ز هر سو مطربی مانند بلبل در ترنم شد

ز هر سو ساقیی چون لاله با زرین ایاغ آمد

۳

کمال عشق و جذب آرزوی آشنا بنگر

که آن بیگانه تا ویرانه ما بی‌سراغ آمد

۴

جراحت بیش پا برجا نماند از جوشش خونم

مرا در دست هرگه پنبه‌ای از بهر داغ آمد

۵

شبی کز غیر پنهان آمد و شمع مزارم شد

مرا شد داغ دل، گر بر سر خاکم چراغ آمد

تصاویر و صوت

نظرات