
میلی
شمارهٔ ۱۵۷
۱
گل خون بر سر خار مژهام تیز آمد
باز در دل غم آن غمزه خونریز آمد
۲
دشمنان باز به نامم چه گنه ساختهاند
که پیام تو به سویم گلهآمیز آمد
۳
باز هر لحظه به یاد تو دهد عربدهای
آه کاین می چه بلا عربدهانگیز آمد
۴
بود چون بوالهوسان را سر زلف تو به دست
دل ما در خم فتراک دلاویز آمد
۵
مرعی شکر که تا آخر حسن تو نبود
که چها بر سر ما زان خط نوخیز آمد
۶
برس ای مرگ و ز محرومی وصلم برهان
که به جان میلی بیمار ز پرهیز آمد
نظرات