
میلی
شمارهٔ ۱۶۰
۱
سخنم را چو به بزم تو سری بگشایند
تا کنی گوش، پیام دگری بگشایند
۲
قاصدان از تو شنیدند سخنها که ز شرم
نتوانند زبان در خبری بگشایند
۳
در به در طلبت گشتهام و این هم نیست
که دری بهر چو من دربهدری بگشایند
۴
مژده باد ای دل آزرده که این سنگدلان
در آزار بر آزردهتری بگشایند
۵
دل صیاد وشان صید شود گر ز کمین
آهوان تو کمند نظری بگشایند
۶
پرده بگشا که گل روی تو سیراب شود
گر بر آن تشنهلبان چشمتری بگشایند
۷
تیر جور تو گر از سینه میلی بکشند
دری از غیب به خونین جگری بگشایند
تصاویر و صوت

نظرات