
میلی
شمارهٔ ۱۶۷
۱
سر ره چشم او بر دل نگیرد
که صیاد آهوی بسمل نگیرد
۲
چنان مغرور آن مشکین کمند است
که صید خویش را غافل نگیرد
۳
به این زاری که دل سر در پی اوست
جرس دنباله محمل نگیرد
۴
کسی کو لذت آوارگی یافت
به کوی عافیت منزل نگیرد
۵
حیا راه طلب بر من چنان بست
که خونم راه بر قاتل نگیرد
۶
مگیر ای پندگو بر ما و میلی
که بر دیوانگان عاقل نگیرد
نظرات