
میلی
شمارهٔ ۱۷۵
۱
باز آمد و ز عربده شرمنده رنگ بود
مایل به آشتیّ و پشیمان ز جنگ بود
۲
ای حسرت از دلم برو امروز، کان گذشت
کاین خوان تنگ عیش بر امید تنگ بود
۳
آخر کبوتر حرم التفات شد
مرغ دلم که باز ستم را به چنگ بود
۴
از شیشه صافتر شد و از موم نرمتر
آن دل که شیشه دل ما را چو سنگ بود
۵
شکر خدا نصیب همای نگاه شد
این مشت استخوان که نشان خدنگ بود
نظرات