میلی

میلی

شمارهٔ ۱۹۶

۱

شوم از مدعی خوشدل، چو بینم از تو خشنودش

به امیدی که وصل آبی بر آتش می‌زند زودش

۲

چو نتوان پیش مردم، خوارتر شد زین که من هستم

نمی‌دانم دگر از خواری من چیست مقصودش

۳

ازو رنجیده غیر و می‌کند اظهار خشنودی

میان آتش و آبم ز شکر شکوه آلودش

۴

چه شد از خنده‌ات گر خون دل از دیده‌ام سر زد

که خوناب از جراحت رفت چون کردی نمکسودش

۵

منم از ناوک آن غمزه چون صیدی که بر حالش

ترحم می‌کند صیاد و بسمل می‌کند زودش

۶

دمی ظاهر شود داغ دل میلی که چون لاله

فرو ریزد ز باد آه، جسم درد فرسودش

تصاویر و صوت

نظرات