میلی

میلی

شمارهٔ ۱۹۹

۱

چنان رفتم من بی‌اعتبار از خاطر شادش

که گر می‌بیندم صد ره، نمی‌آید زمن یادش

۲

خوش آن ساعت که رحمش باز دارد چون ز آزارم

کند بی‌اعتدالیهای خویی، گرم بیدادش

۳

بنای شهر بند عافیت کردم، ندانستم

که عشق خانه ویران ساز، خواهد کند بنیادش

۴

شهید خنجرت هر چند از خود بی خبر باشد

خبردارش کند بی‌تابی دل، چون کنی یادش

۵

به جان از ناله می‌آورد میلی، دوش مردم را

اگر هر دم نمی‌شد بیخودی مانع ز فریادش

تصاویر و صوت

نظرات