
میلی
شمارهٔ ۲۱۵
۱
بس که هر لحظه فریبی به زبان دگرم
هر چه گویی، فکند دل به گمان دگرم
۲
وه که هر چند مرا برد غم از حال به حال
کرد سودای تو رسوا به نشان دگرم
۳
هوس آمدنش برده قرار از من زار
هر زمان وعده نماید به زمان دگرم
۴
پا نهد هجر چنان بر سر خاکم که مگر
هر زمان دسترسی هست به جان دگرم
۵
از جهان با کفن غرقه به خون خواهم رفت
تا کند عشق تو رسوای جهان دگرم
۶
بهر خرسندی میلیّ و نرنجیدن غیر
سخنی گفت نگاهش به زبان دگرم
نظرات