
میلی
شمارهٔ ۲۱۹
۱
دوش مستی را همآغوش جنون میساختم
بهر خود اسباب رسوایی فزون میساختم
۲
ز آتش می صحبت ما با رقیبان گرم بود
هر زمان افسردهای را گرمخون میساختم
۳
بس که میدیدم ز مستی گوش بر حرف خودش
هر دم اظهار محبت را فزون میساختم
۴
گر خبر میداشتم از تلخکامیهای بزم
با خمار آلودگیهای برون میساختم
۵
تا شدم افسرده میلی، حیرتی دارم که من
با چنان سوزی تمام عمر چون میساختم
نظرات