
میلی
شمارهٔ ۲۲۱
۱
چون نظر در خواب بر خورشید رخسارش کنم
هر دم از تاب نگاه گرم، بیدارش کنم
۲
او به رغم من نمیآید برون، وز اضطراب
هر زمان از انتظار خود خبردارش کنم
۳
آفتاب شوق را چون از وصال آید زوال
گرمتر در آشناییهای اغیارش کنم
۴
طفل من محجوب و من بدنام و خلقی طعنهزن
سادگی بنگر که میخواهم به خود یارش کنم
۵
آنکه بدمستی به میلی کرد و می با غیر خورد
جای آن دارد اگر صد طعنه در کارش کنم
نظرات