
میلی
شمارهٔ ۲۳۱
۱
چند از کوی تو چون باد نیاسوده روم
شادمان آیم و با گرد غمآلوده روم
۲
مهچو گل وقت هلاکم بگشا لب، مپسند
کز جهان یک سخن از لعل تو نشنوده روم
۳
او برون ناید و سوی درش از غایت شوق
میروم، گرچه یقین است که بیهوده روم
۴
تا کس از زردی رخسار، مرا نشناسد
سوی او چهره به خون جگرآلوده روم
۵
شادمانم که مرا شوق به سویش آرد
میلی از کویش اگر با تن فرسوده روم
نظرات