
میلی
شمارهٔ ۲۴۷
۱
چنان شد همنشینم چشم مست فتنهبار تو
که آمد پیشتر از من به راه انتظار تو
۲
کجا می میکشیدی با حریفان دوش، کامروزم
خبر از صحبت شب داد چشم پرخمار تو
۳
کنی سرگشته هر دم قاصدی، گویا نمیدانی
که آرامی نمیدارد به یک جا بیقرار تو
۴
چو بیرون آید از یک شرمساری این دل دشمن
کند بیتابیی تا بازگردم شرمسار تو
۵
به خود صد وجه پیدا کردهام هر سرگرانی را
ز بس کز سادگیها بودهام امیدوار تو
۶
به رغمت غیرپرور گر شود، خواری مکش میلی
که این فیالجمله یادی میدهد از اعتبار تو
نظرات