
میلی
شمارهٔ ۲۵۲
۱
از بس که کردهام گله هر جا ز خوی او
شرم آیدم دگر که ببینم به سوی او
۲
شرمندهوار میگذرد چون به من رسد
تا آنچه کرده است نیارم به روی او
۳
قاصد به من مگو خبر التفات یار
رو با کسی بگو که ندانسته خوی او
۴
هر دم رقیب از پی تحقیق حال من
سازد بهانهایّ و کند گفتوگوی او
۵
مردم ز بهر یک نگه آشنای یار
تا صید کیست آهوی بیگانه خوی او
۶
میلی چنین که برده ز راهش فریب غیر
بودن نمیتوان به ره آرزوی او
تصاویر و صوت

نظرات