
میلی
شمارهٔ ۲۶۸
۱
نادیده مرا چون کند آن نور دو دیده
گویم پی تسکین دل خود، که ندیده
۲
دست همه بربسته و دستی نگشاده
پای همه پی کرده و تیغی نکشیده
۳
ترسم که نی ناوک او از تپش دل
در هم شکند همچو پر مرغ تپیده
۴
معذور بدارم، که ز بیتابی شوق است
سوی تو اگر آمدهام ناطلبیده
۵
هرگز سخنم را نشنیدیّ وبه رغمم
نشنیده نکردی که بگویم نشنیده
۶
میلی رود آن عمر گرانمایه شتابان
خود را به سر ره برسان تا نرسیده
نظرات