میلی

میلی

شمارهٔ ۲۶۹

۱

من بی‌خبر از خویش و دل از کار فتاده

گویا که به سویم نظر یار فتاده

۲

آورده‌ام او را بر خود از کشش دل

در بزم اگر پهلوی اغیار فتاده

۳

چون قاصد دلدار نظر کرده به سویم

دل در طمع وعده دیدار فتاده

۴

عشاق ز دست تو به فریاد و فغانند

با آنکه زبان همه از کار فتاده

۵

تا در پی او باز دل کیست، که امروز

خورشید من از گرمی رفتار فتاده

۶

در کوی تو افسانه میلی به زبانها

از آمدن و رفتن بسیار فتاده

تصاویر و صوت

نظرات