
میلی
شمارهٔ ۲۷۲
۱
ای جان تلخکام، خراب از چه بادهای
کز پا فتادهایّ و دل از دست دادهای
۲
ای دیده در مشاهده کیستی، که باز
هر سو به روی خود در حیرت گشادهای
۳
ای صبر، هر زمان ز زمان دگر کمی
وی درد، هردم از دم دیگر زیادهای
۴
شوخی که وعده داشت به من، دوش میگذشت
گفتم به خود که بهر چه روز ایستادهای؟
۵
برخاستم که در پیاش افتم، به ناز گفت
بنشین که در خیال محال اوفتادهای
۶
گفتم بیا به وعده وفا کن، به عشوه گفت
خوش بر فریب وعده ما دل نهادهای
۷
گفتم امیدها به تو دارم، به خنده گفت
میلی برو برو که تو بسیار سادهای
تصاویر و صوت

نظرات