
میلی
شمارهٔ ۳۰۰
۱
رها ای شهسوار از کف عنان بارگی کردی
فرامش از سگ دنباله دو یکبارگی کردی
۲
تو آن شاهی که غافل از من افتاده بگذشتی
من آن مورم که او را پایمال بارگی کردی
۳
ز بیم دادخواه از دور باش چشم مردمکش
سر ره را تهی از مردم نظارگی کردی
۴
به بالینم کشیدی آه سردی ای طبیب از دل
که صد غمخواره را آزرده از غمخوارگی کردی
۵
گرفتارم به دردی ساختی کاندر علاج آن
چو من صد چارهگر را خسته از بیچارگی کردی
۶
مگر حال درون چاک چاکم را ندانستی
تو ای ناصح که منعم از گریبانپارگی کردی
۷
ترا میلی چنان در کوی جانان دل به جان آمد
که از بیچارگی اندیشه آوارگی کردی
نظرات