
میلی
شمارهٔ ۴
۱
دل که زیاده می کند، قاعده نیاز را
مایه ناز می شود، خوی بهانه ساز را
۲
خون کدام بی گنه ریخته بر زمین،که تو
بر زده ای چو شاخ گل، دامن سروناز را
۳
پیش تو نیم جان خود بازم، اگر ز مردمی
بازکنی به سوی من، نرگس نیم باز را
۴
تا به درون بزم خویش از سر ناز خوانی ام
آیم و از برون در، عرض کنم نیاز را
۵
وعده خلاف کرده ای با من وسازی ام خجل
رنجه به فرض اگر کنی، لعل فسانه ساز را
۶
میلی خسته، بگسلد رشته عمر کوتهت
رخصت سرکشی دهد، گر مژه دراز را
نظرات