میلی

میلی

شمارهٔ ۴۹

۱

جفای او من بی‌تاب را به جا نگذاشت

برآن شدم که شکایت کنم، وفا نگذشت

۲

مرا تو حال چه دانی، که بیخودی هرگز

ز ابتدا سخنم را به انتها نگذاشت

۳

زمانه را، شه من، حق به جانب است درین

که دامن تو به دست من گدا نگذاشت

۴

خوشم که مدّعیان را به گاه خواهش کام

خجالت تو به اظهار مدّعا نگذاشت

۵

دلم به پنجه عشق تو از توتیای شوق، مرا

گل ملاحظه در دیده حیا نگذاشت

۶

طبیب وصل تو از توتیای شوق، مرا

گل ملاحظه‌ای در دیدهٔ حیا نگذاشت

۷

خیال آن بت بیگانه، در دل میلی

هوای صحبت یاران آشنا نگذاشت

تصاویر و صوت

نظرات