
میلی
شمارهٔ ۶۵
۱
آنکه کاری غیر آزار دل زاری نیافت
عالمی را کرد در آزار و آزاری نیافت
۲
بزم استغنایش از من بس که امشب گرم بود
مدعی هم پیش او تقریب گفتاری نیافت
۳
آن فرامُش وعد کرد امروز یاد ما، مگر
در کمند انتظار خود گرفتاری نیافت؟
۴
یار چون بگذشت از من تا شود همراه غیر
منفعل برگشت، پنداری طلبکاری نیافت
۵
وقت کشتن دست و پایی میزدم بیاختیار
جان به این شکرانه دادم کز من آزاری نیافت
۶
آنکه خود را همچو میلی آرزومندی ندید
ناز خود را چون نیاز من خریداری نیافت
نظرات