
میلی
شمارهٔ ۷۱
۱
کجا نظر به من آن شوخ خشمگین نظر انداخت؟
مگر دمی که به سویم خدنگ کین انداخت
۲
ز چین طرّه کزان خاک راه غالیه بوست
کمند فتنه به پای غزال چین انداخت
۳
به بزم خواست که از من تهی کند پهلو
نشست و تکیه به یاران همنشین انداخت
۴
ز پا فتادگیام را همین نتیجه بس است
که سایه بر سرم آن سرو نازنین انداخت
۵
فغان که ساختم از بیخودی پشیمانش
اگر نظر به من آن طفل شرمگین انداخت
۶
به سوی میلی مسکین،نگاه پنهانش
چو ناوکیست که صیدافکن از کمین انداخت
نظرات