میلی

میلی

شمارهٔ ۸۷

۱

نداری غم،‌ دلم گر از تو ناخشنود می‌گردد

ز بس کز ناامیدیها تسلّی زود می‌گردد

۲

چنان در جنگ داد بی‌وفایی داد آن بدخو

که نام آشتی نشنیده شرم‌آلود می‌گردد

۳

به راه انتظارش هر دم از بی‌اعتمادیها

گمانها گرد جان آرزو فرسود می‌گردد

۴

من دیوانه را بر ساده لوحی خنده می‌آید

که دنبال تو بدخو از پی مقصود می‌گردد

۵

همانا کرده حاصل رخصت منع مرا امشب

که در بیرون بزمش مدّعی خشنود می‌گردد

۶

چه خواهد بود میلی، اعتماد وعده وصلی

که غیری گر ازان آگه شود، نابود می‌گردد

تصاویر و صوت

نظرات