
میرداماد
شمارهٔ ۱۱
۱
آنکه در آتش غم سوخت دل خام من است
وآنکه او را غم کس نیست دلارام من است
۲
توکه ته جرعه جام تو بود کوثر عشق
چه خبر داری ازین شعله که آشام من است
۳
گرمی آتش دوزخ خوی خجلت ریزد
بی تو پیش تف این جرعه که در جام من است
۴
چهره افروخته بادت که خوش افروخته ای
شعله ها در بن هر مو که بر اندام من است
۵
ای که گوئی ز چه دل کعبه غم ساخته ای
چکنم طوف بلا گرد در و بام من است
۶
به فسون لب پر شهد تو شیرین نشود
تلخی زهر جفای تو که در کام من است
۷
خبر از عیش کسم نیست همی میدانم
کآتش دل می و غم نقل و بلا جام من است
۸
دوست شد دشمن و این بوالعجبی نیست ز دوست
بوالعجب بخت بد تیره سرانجام من است
۹
عنکبوت غمم اشراق خیال رخ اوست
هیچ دانی تو چه عنقاست که در دام من است
تصاویر و صوت


نظرات