میرداماد

میرداماد

شمارهٔ ۱۳

۱

اشکم ز سوز سینه چو عمان آتش است

دریای شعله مایه باران آتش است

۲

هر دم به جانبی ز دلم شعله سر زند

یاران در این خرابه مگر کان آتش است

۳

شب هر نفس که بی تو کشیدم چنان نمود

کز سینه تا به لب همه پیکان آتش است

۴

تو شب به ناز خفته و من خسته تا به روز

چون خار وخس که بر سر طوفان آتش است

۵

مهمان تست جان ستمدیده روز وصل

مانند خشک همیه که مهمان آتش است

۶

از دل مپرس سینه در سوز خفته را

این کوی را هزار خیابان آتش است

۷

گفتم که جان خسته اشراق و درد عشق

گفتا گیاه خشک و بیابان آتش است

تصاویر و صوت

نظرات