میرداماد

میرداماد

شمارهٔ ۲۲

۱

آفت تقوی ما جلوه کنان می آید

خوش شراری به سر خرمن جان می آید

۲

عمرها رفت پس از سوختن ما و هنوز

بوی مهر تو ز خاکسترمان می آید

۳

روزی از دیده گذشتی تو و خون از مژه ام

آمد و عمر به سر رفت و همان می آید

۴

سر مژگان تو گردم که به یادش همه شب

مژه در دیده من نوک سنان می آید

۵

گریه زینسان نبود تلخ همانا امشب

جای خوناب دل از دیده روان می آید

۶

دل به عشق تو سپردم به امانت لیکن

باورم نیست که دیگر به میان می آید

۷

آب این بحر همه آتش سوزان کشتی

کی به افسون معلم به کران می آید

۸

چند گوئی مکش از جور من اشراق نفس

شعله چون در کسی افتد به فغان می آید

تصاویر و صوت

نظرات