میرداماد

میرداماد

شمارهٔ ۲۸

۱

هنوز از ناله‌ام بنیادِ جان نابود می‌گردد

هنوز از آه من شب‌ها جهان پُر دود می‌گردد

۲

هنوز از بس هجوم درد و غم در سینه تنگم

همه شب تا سحر راه نفس مسدود می‌گردد

۳

بلای عشق طرح دوستی افکند و می‌دانم

که آخر دشمن این جانِ غم‌فرسود می‌گردد

۴

ز غمزه چند بر هستی ما ناوک زنی؟ رحمی!

که این صحرا پُر از پیکانِ زهرآلود می‌گردد

۵

نگویم دل در این ویرانه تن دشمنی دارم

که هر روزم از آن بنیاد جان نابود می‌گردد

۶

به دردی سر به سر کردی دو عالم شادباش ای دل

که در سودای عشق آخر زیان‌ها سود می‌گردد

۷

ز زلف خویش زنجیری بیا بر گردن شب نِهْ

که باز امشب به رغم من فلک خوشرود می‌گردد

۸

به طنز اشراق را گویی که خوشنودی ز ما یا نه

بلی از چون تو خونخواری کسی خشنود می‌گردد؟

تصاویر و صوت

دیوان میرداماد (اشراق) به کوشش احمد کرمی - محمدباقر بن محمد میرداماد - تصویر ۸۰
دیوان اشراق به کوشش سمیرا پوستین‌دوز - محمدباقر بن محمد میرداماد - تصویر ۲۱۰

نظرات