
میرداماد
شمارهٔ ۳
۱
بر در دوست که قدر گهر پاک آنجا
خاک باشد چه بود قیمت این خاک آنجا
۲
بر سر کوی غم او چه جگرها چاک است
شرمم اید که برم پیرهن چاک آنجا
۳
ای دل آسیمه سر از کوی بلا می آئی
مگرت بار نداد آن بت بیباک آنجا
۴
بر در دوست شنیدم که دوا میبخشند
درد ما عرضه نما ای دل غمناک آنجا
۵
مجلس یار مرا جان ملائک عود است
که بر آتش نهد ای دل خس وخاشاک آنجا
۶
خاک میخانه شو اشراق که از همت عشق
برگ کاهی نبود خرمن افلاک آنجا
نظرات